تحلیل سهام . اخبار و شایعات . سیگنال رایگان خرید - (یادداشت های یک تازه وارد بورسی)

در این وبلاگ قصد دارم اطلاعات خودم رو راجع به بازارهای مالی و خصوصا بورس با دوستان به اشتراک بگزارم

تحلیل سهام . اخبار و شایعات . سیگنال رایگان خرید - (یادداشت های یک تازه وارد بورسی)

در این وبلاگ قصد دارم اطلاعات خودم رو راجع به بازارهای مالی و خصوصا بورس با دوستان به اشتراک بگزارم

روانشناسی معامله



ھمه ما در بازارھای مالی به دنبال بھبود وضعیت اقتصادی مان می گردیم. بدست آوردن پول بیشتر و در نتیجه آن،رفاه بیشتر
برای ما و ھمه کسانی که دوستشان داریم، مھمترین انگیزه برای ھر سرمایه گذاری است. چه بسامردمی که پس اندازھای خود را به پیکره اقتصاد کشورشان تزریق میکنند، اما کاملا نمی دانند که چه باید بکنند عدم آگاھی کافی در مورد رشته ای که در آن سرمایه گذاری می کنیم بزرگترین دشمن سرمایه ماست. گرچه تقریبا ھمه ما فکر میکنیم ھمه چیز را در مورد کارمان می دانیم اما باید بخاطر داشته باشیم که تغییرات ھمیشه اتفاق می افتند و ما باید از قبل چاره ای اندیشیده باشیم خود من به عنوان جوانی که می خواست زود ثروتمند شود و در عین حال ھر روز حداقل تا ساعت ١٠ صبح بخوابد، بازار بورس اوراق بھادار را انتخاب کردم. گرچه ھنوز از انتخاب خود کاملا راضی ھستم اما به ندرت تا ساعت ١٠ میخوابم. بزودی متوجه شدم که در این بازار اقتصادی جنگی تمام عیار برپاست، اما نداشتن یک استراتژی کارآمد و بذل و بخشش کردن سرمایه کوچکم در این بازار پر تلاطم، باعث ورشکستگی من شد. جالب اینجاست که تا آخرین ریال سرمایه ام، ھنوز امیدوار بودم که بالاخره روند نزولی فعالیت ھای اقتصادی ام را صعوی خواھم کرد. ھمین امیدواری باعث می شود که تا آخرین ریال سرمایه مان را در این قمار ببازیم اما مگر ما انسانھا بجز امید، چیز دیگری ھم داریم؟ نھایتا ھمین امیدواری باعث شد تا راھش را پیدا کنم و روند نزولی فعالیت ھای اقتصادی ام را صعودی کنم. به اعتقاد من، فعالیت ھای اقتصادی سودشان را به کسی می دھند که به آن کار وفادار بماند، ثابت قدم باشد و مشکلات را بجای فراموش کردن، حل کند. برای کسی که افکار بزرگی در سر می پروراند، جمله "ھرچیزی یک راھی دارد" این طور معنی می شود که اگر بداند راه ثروتمند شدن چیست، پس ثروتمند می شود. این برداشت ساده، معنایی عمیق تر از آنچه که در ابتدا به نظر می رسد دارد. سوال و جواب ھر دو ساده است. اگر می خواھیم ثروتمند شویم پس باید راھش را بدانیم. اما راھش چیست؟

  


قسمت دوم
زنده ماندن در بورس یا ھر بازار دیگری، نیاز به آن دارد که آگاھی تقریبا کافی از نتیجه تصمیماتمان داشته باشیم به این ترتیب ریسک را با دانش بیشتر پایین می آوریم. کسی که بیشتر میداند بھتر تصمیم می گیرد و این راھکار خوبی برای پایین آوردن ریسک سرمایه گذاری است. من ھمیشه به این جمله که علم بھتر است یا ثروت؟ میخندیدم... و عقیده داشتم که شخصی که ثروتمند است می تواند علم دیگران را با ثروتش بخرد. می تواند ھمه دانشمندان یا متخصصان ھر رشته ای را که بخواھد جمع کند و نیاز علمی خود را بدون زحمت و با کیفیت بسیار بالا برطرف سازد. اما امروز می بینم که اینطور نیست. وابستگی به دانش دیگران نقص بزرگی است که سرانجام زیان بزرگی به سرمایه ما می زند. تنھا راه تغییر شرایط زندگی تغییر در شیوه فکر کردن ماست.
علم تنھا سرمایه ای است که تحت ریسک نیست، اما ثروت ھر چقدر ھم که باشد ممکن است به باد رود
مسئله اینجاست که جای علم در" سر " امن تر از ثروت در جیب است. با تکیه بر علم و دانش، ھمیشه می توان دوباره از اول شروع کرد و سرمایه ای برای غلتاندن و بزرگتر کردن فراھم کرد. تقریبا ھیچ انسان ثروتمندی نیست که در طی مسیر موفقیت ھای اقتصادی اش چند باری ورشکسته نشده باشد. حتما شما ھم در زندگی خود، تصمیمات اشتباھی گرفته اید که سرانجام باعث از بین رفتن بخش قابل توجه ای از سرمایه تان یا حتی ھمه ثروتتان شده باشد. تحصیل علم برای این است که درست تصمیم بگیریم. در کار ما، این تصمیمات ما ھستند که به ثروت ما می افزایند یا از آن می کاھند. بیشتر بدانیم تا بھتر کار کنیم
ما انسانھا در طول شبانه روز، کارھای زیادی انجام می دھیم و تصمیمات زیادی اتخاذ می کنیم که ھمه و ھمه، تنھا یک ھدف را جستجو می کنند. بالا بردن بھره وری... ھمه کارھای ما برای بھتر کردن آن چیزھایی است که فکر می کنیم نیاز به بھتر شدن دارند. اما ببینیم این مشخصه بارز، در فعالیتھای اقتصادی ما چه اثری برجای می گذارد؟
اولین بار که پا به عرصه بورس گذاشتم، بسیار امیدوار و پرانرژی بودم، کامپیوترم را روشن کردم و نگاھی به قیمتھای سھام در سایت سازمان بورس انداختم. از بالا شروع شده بود ٢% مثبت، ١.٩٨ % مثبت و ... با خوم حساب کردم که ٢% یک میلیون تومان می شود ٢٠ ھزار تومان و برای ٢٠ روز کاری می شود ٤٠٠ ھزار تومان این درحالی بود که با خودم می گفتم، تصاعد را ھم حساب نکرده ام. بله، شتر در خواب بیند پنبه دانه......

قسمت سوم

برای اینکه مبادا بی احتیاطی کرده باشم، چند روز خوب به ھمه سھام بازار نگاه می کردم، ھر روز روزنامه می خواندم تا از اخبار مطلع شوم و خلاصه سعی می کردم خیلی حرفه ای کار کنم. عاقبت یکی از سھام بازار را که چند روز ٢% مثبت می خورد انتخاب کردم و به کارگزارم زنگ زدم. بدبختانه کارگزار عزیز موفق به خرید سھام مورد نظر نیز شد.
فردا صبح دیدم سھامی که خریده ام، در بین مثبت ھای بازار نیست... با حیرت به صفحه مانیتور و قیمتھای سایت بورس نگاه می کردم و با خود می گفتم: چرا اینجوری شد؟
با خودم گفتم جلوی ضررھا را تا وقتی که کوچک ھستند باید گرفت! دوباره با کارگزار محترم تماس گرفتم و سفارش فروش دادم. چند روز بعد دوباره آن سھم مثبت شد و من چون در روزنامه ھا می خواندم که عجب سھام خوبی است و از چند ماه قبل چقدر بالا آمده، دوباره اقدام به خرید کردم ام..
بعدھا یاد گرفتم که برعکس ھمه فکر کنم و سھامی که منفی است را گوشه ذھن داشته باشم تا به وقت اش خرید کنم. اما این مسئله که واقعا یک سھم باید چه شرایطی داشته باشد تا بتوان گفت وقت خرید آن سھم فرا رسیده، باعث می شد تا باز ھم ضرر کنم.
وقتی بحرانی در بورس اتفاق می افتد، افرادی که تجربه کافی ندارند، این فرصت را غنیمت دانسته و به جمع کردن ماھیان بیرون افتاده از آب می پردازند اما غافل از اینکه، این ماھیان اغلب مسمومند تمام کارھای من برای بالا بردن بھره وری و بھبود شرایط ، در نھایت با شکست مواجه می شد. در ابتدا تحمل ریسک برایم ساده تر بود چون تازه نفس بودم اما بعدھا با کوچکتر شدن سرمایه ام و از طرف دیگر بزرگتر شدن خواسته ھایم برای جبران ضررھا و به سود رسیدن، کارھای عجیب و غریبی می کردم. در ابتدا تمام فکر ما سود کردن است اما چندی بعد جبران کردن ضررھا این روش تصمیم گیری باعث شکننده بودن تصمیمات من شده بود و به محض اینکه سرمایه باقی مانده را در معرض خطر می دیدم، از سھم خارج می شدم که البته فروختن آن از نوشتن اش خیلی سخت تر بود
بعد از شش ماه تلاش حتی یک ھزار تومانی ھم سود نکرده بودم. به تمسخر در بین دوستان می گفتم که فلان سھم از فردا مثبت می شود چون من آن سھم را امروز فروختم. انگار یک نیرویی به من نگاه می کرد و ھر چه من انجام می دادم، عکس آن را انجام می داد. به برادرم می گفتم در تالار بورس به جای تابلوی قیمت، مردم من را تماشا می کنند. نگاه میکنند من چه میخرم تا آن را بفروشند چرا ھمواره شرایط عکس آنچه که ما انتظار داریم پیش میرود؟ چرا سھامی که می خریم منفی می شود؟
چرا وقتی می فروشیم دوباره مثبت می شود؟ پس صاحبان این ٢% ھا چه کسانی ھستند؟

قسمت چهارم
برای سود بردن در بازار سھام فقط داشتن پول و یا توانایی تحلیل سھام کافی نیست. اینجا بازاریست که به دلیل ریسک بالاتر نسبت به بازار ھای دیگر و البته بازدھی بالاتر، انسان را بازیچه خود قرار داده و تصمیمات ما را به این سو و آن سو می کشد.
برای دوام در بازار فریبنده ای به نام بورس، برای حفاظت از سرمایه و بالا بردن سود، باید یاد بگیریم خود را به لحاظ روحی بسازیم. بسیاری از خصوصیات اخلاقی ما انسانھا گرچه در طول زندگی، بسیار عادی و حتی حیاتی جلوه می کنند، اما در بازار بورس نتیجه معکوس می شود. به جای اینکه خصوصیات ما سپر بلای ما باشند بلای جان ما می شوند.
اغلب ما وقتی سھامی را می خریم، آن سھام منفی می شود و وقتی می فروشیم مثبت می شود. گاھی برای چند روز بازار با ما ھمنوایی می کند اما فقط چند روز طول می کشد و سپس وقتی که صبح از خواب ناز بیدار می شویم می بینیم که صف ھای فروش قابل توجه ای برای سھام نازنین ما ایجاد شده است. اینجاست که دو دل می شویم که آیا ما نیز به صف ھای فروش بپیوندیم یا نه؟
من خیلی تلاش می کردم که سود کنم اما با وجود ثابت قدم بودن باز ھم نتیجه نه تنھا رضایت بخش من می دانستم که یک جای کار می لنگد اما کجا؟ چرا با وجود اینکه نیروی زیادی برای نیل به ھدف و سودآوری صرف می کردم باز ھم نتیجه افتضاح بود؟
شاید چیزی باعث می شد نیروی من به ھدر برود، شاید تصمیمات زیادی که برای بالا بردن بھره وری اتخاذ می کردم باعث واگرایی در عناصر نیروی من شده بود. چطور ھمه نیروھایم را ھم جھت کنم تا من ھم بتوانم بھترین اتومبیل سال را بخرم؟
جواب اینجاست... من به نظم احتیاج دارم. قوانینی که به کار من نظم ببخشند. این کلید حل مشکلات در ھر بازاری است برای موفقیت در ھر کاری باید نظم و استراتژی کارآمد داشت. پس از ھمین امروز، به کمک یکدیگر، برای خودمان قوانینی تدوین می کنیم تا در قالب یک استراتژی کارآمد برای معامله، به ما کمک کنند و کارھا نظمی بگیرند.
مھمترین فرمول در بازار سھاماین است که سھم را پایین بخریم و بالا بفروشیم. گرچه این جمله بسیار ساده به نظر می رسد، اما ھمه ما می دانیم که مسئله به این سادگی ھا ھم نیست. بطور کلی ھمه کارھایی که انجام می دھیم باید با قانون و منطق خرید در پایین و فروش در بالا ھمخوانی داشته باشند. در غیر این صورت ھمه محاسبات ما برای خرید و فروش سھام برعکس از آب در می آید.
اولین قانون این است که ھمه کارھای ما باید در این جھت باشد: سھم را پایین بخریم و بالا بفروشیم برای اجرای ھر قانونی نیاز به زیر ساختھایی است. بنابراین باید آنھا را ایجاد کنیم که خود وضع کردن قوانین دیگری را می طلبد
قانون دوم که بسیار مھم است این است که: ھرگز به سھم یا تحلیلی عقیده (تعصب)پیدا نکنیم و ھمیشه در تصمیم گیری انعطاف پذیر باشیم. ھمین قدر بگویم که انعطاف پذیری یعنی سازگاری با محیط. در محیطی که ھر لحظه در حال تغییر است، سازگاری با محیط یکی از اساسی ترین رازھای زنده ماندن محسوب می شود
قانون سوم اینکه ھر لحظه خود را تجھیز کنید. قانون تجھیز نیرو، بقای شما را در بازار تضمین میکند. اما باید از چه جھتی تجھیز شد؟

قسمت پنجم



تحصیل علم، برای این است که بھتر تصمیم بگیریم. چرا شخصی می تواند سھامی را تحلیل کند اما دیگری نمی تواند؟ بله چون تجربه کسب کرده و به نوعی تحصیل علم نموده. شاید برای بدست آوردن این تجربه ھمه سرمایه اش را داده، اما شما باید سعی کنید تا این تجربه ھا را ارزانتر بدست آورید.
در ھر کاری که وارد می شوید باید به یک متخصص تبدیل شوید. و ھمین تخصص شماست که بقای شما را تضمین می کند. اگر به علم دیگران وابسته باشید ھمیشه حداقل چند گام عقب تر ھستید. اگر یک متخصص باشید و ستون تحلیل سھام را در روزنامه ھا بخوانید، ممکن است با قسمت ھایی موافق و یا مخالف باشید چون تکیه شما به خودتان است. اما اگر تخصصی در کار نباشد ھرکه ھرچه بگوید، مجبورید بپذیرید چون نمی دانید که چه باید کرد. اگر می خواھید بدون تخصص در بازار سرمایه به جایی برسید، از الآن می توانم عاقبتش را به شما بگویم: سرمایه شما توسط سھامداران بزرگ و کوچک بازار بلعیده می شود
اما این سه قانون به تنھایی متضمن موفقیت ھای آتی شما در بورس اوراق بھادار یا ھر فعالیت اقتصادی دیگری نخواھد بود. در اینجا مبحث بسیار مھمی به نام "مدیریت ریسک و سرمایه" مطرح می شود اما مفھوم مدیریت ریسک و سرمایه چیست؟
از آنجا که دار و ندار شما در بازار، سرمایه شماست، پس ایجاد قوانین و پی گیری سیاستھایی که به استفاده بھینه و ھمچنین حفاظت مطلوب از سرمایه شما منجر شوند، کاملا ضروری بنظر می رسد.
من نیز در اوایل کارم اھمیت مدیریت ریسک و سرمایه را در کتابھا و مقالات مختلف می خواندم اما تمایلی به گوش دادن به این حرفھا نداشتم. علت آن این است که ھمه ما انسانھا رویاھایی داریم که می توانند بسیار مفید و یا بسیار مخرب باشند رسیدن به ثروت بخشی از روئیای بزرگ من است و ھمین رویا باعث شد تا در شرایطی که خیلی ھا ممکن بود با بورس خداحافظی کنند من به دنبال راه چاره بگردم اما کدام بخش از رویای من ایراد داشت؟ آن بخش که میخواست زمان زود بگذرد و ثروتمندی از راه برسد با بزرگ شدن انتظارات و رویاھای من نسبت به بازدھی کارم، نمی توانستم بپذیرم که ریسک کارم را پایین آورم چون در این صورت آن بازده رویایی چند سال دیرتر بدست می آمد و من نمی توانستم این مطلب را بپذیرم که بازده رویایی من کم شود.
با اینکه به دیگران توصیه می کردم سرمایه شان را مدیریت کنند اما در دنیای درونم کسی به مدیریت ریسک اعتقادی نداشت.

بالاخره در این راه سنگ بزرگ و محکمی بر سر راه من سبز شد و ... بله ھمه سرمایه ام دود شد و رفت ھوا.

در پایان یک سال کار مداوم، حساب کردم که اگر اصلا کار نکرده بودم الان خیلی بیشتر پول داشتم، گرچه قطعا این تجربه ھا را نداشتم اما لازم نبود برای بدست آوردن این تجربه ھا ھمه زندگی ام را بدھم. این بھای سنگینی بود.

اما چطور مدیریت ریسک و سرمایه ما را از مھلکه نجات خواھد داد؟

قسمت آخر



اگر در بازار سھام تازه وارد ھستید و قصد خرید سھام را دارید به شما خیر مقدم می گویم، اما یادتان باشد ھرگز بیش از ٢٥ % سرمایه تان را در یک معامله وارد نکنید و صرف ھمان ٢٥ % ھم حتما در دو یا سه مرحله به صورت پلکانی انجام شود.
این عین جمله ای است که من شنیدم و گفتم: درست است اما برای من مصداق ندارد چون پول من کوچک است و ٢٥ درصد آن ھیچی نیست، سودش ھم خیلی خیلی کم می شود. اما در آن زمان نمی دانستم که خرج کردن از جیب بھتر از ضرر کردن از جیب است.
اگر با یک دنیا امیدواری وارد بورس شده اید و میخواھید مسمم کار کنید به شما تبریک می گویم چون واقعا بازار پول سازی است اما اگر فکر می کنید که شما ھرگز ضرر نخواھید کرد سخت در اشتباھید.ھیچ کس از اژدھای سیاھی که در بازار خوابیده در امان نیست مگر اینکه یاد گرفته باشد چطور ضررھایش را کوچک نگه دارد و به سودھایش اجازه گسترش بدھد
باور کنید قصد ترساندن شما را ندارم بلکه می خواھم بدانید به کجا وارد شده اید تا بھتر تصمیم بگیرید. مدیریت ریسک و سرمایه مبحث بسیار مھم و بزرگی است. ھیج سرمایه داری نیست که در بازار کاریش بدون در نظر گرفتن قوانین کاھنده ریسک دوام آورده باشد.اگر کل بانک سوئیس را ھم به شما بدھند بدون مدیریت ریسک بالاخره ھمه را بذل و بخشش خواھید کرد بنابراین مدیریت ریسک و سرمایه یکی از اساسی ترین قوانینی است که ھر سرمایه گذاری باید به آن پایبند باشد، البته اگر قصد فنا کردن سرمایه اش را نداشته باشد سرمایه، آن ماده اولیه ای است که با جھت گرفتن در طی سرمایه گذاری ھا توسط افکار و سیاستھای اقتصادی ما، برایمان پول تولید می کند و این مسئله باعث بزرگتر شدن سرمایه و در نتیجه بزرگتر شدن عواید پس از آن خواھد شد.
ھنگامی که فکر و استراتژی اقتصادی شما خوب کار می کند، سرمایه شما دستخوش تصاعد طلایی شده و رشد آن ھر بار بیشتر و بیشتر میشود برای خود من پیش آمده که طی ٣ - ٤ ماه بازدھی بیش از ١٠٠ % را تجربه کنم اما زیان ھای بیش از ٣٠ % در روز را ھم در کارنامه ام دارم. عقیده من این است که می توان در بازار ھای مالی سود ھای کلانی بدست آورد اما باید ھمواره به لحاظ علمی خود را تجھیز کنیم و دانشجوی خوبی باشیم با آزمون و خطا فقط خطاھایمان را بیشتر می کنیم، چون سرمایه گذار نباید به شانس تکیه کند. باید وقتی خرید کنید که بدانید برای چه خرید می کنید و تا کجا سھام را نگه خواھید داشت. باید بدانید چرا سھامی را می فروشید و کجا دوباره آن را می خرید با در معرض خطر قرار دادن سرمایه، آن را کوچک می کنیم و فعالیت اقتصادی ما از نفس خواھد افتاد. شاید ھم او به ما وفادار می ماند و این ما ھستیم که دست از تلاش بر می داریم چون ھمواره کسی شکست خورده تلقی می شود که دست از تلاش کشیده و نا امید شده باشد یکی از موفق ترین سرمایه گذاران جھان، استراتژی جالبی برای معامله داشته است. استراتژی او دو قانون دارد
قانون اول اینکه از سرمایه ات محافظت کن و قانون دوم اینکه ھرگز قانون اول را فراموش نکن
اگر تا به حال زیان ھایی کرده اید و در پی جبران آن ھستید صبر کنید. یکی از مھم ترین قوانین معامله در بورس این است که :
ھرگز برای جبران ضررھا معامله نکنید. بلکه ابتدا سرمایه فعلی را ھرچقدر که ھست به عنوان سرمایه اولیه بپذیرید و سپس برای کسب سود وارد معامله شوید.
لذت سود کردن از جبران ضررھا بسیار بیشتر است. اگر سرمایه شما نصف شده مشکلی نیست. سرمایه فعلی را به عنوان سرمایه اولیه بپذیرید، انگار که از اول ھمین را داشته اید. جبران ضررھا شما را به ھمان جای اول می رساند اما سود کردن از شما یک معامله گر حرفه ای می سازد. اگر سرمایه اندک خود را دوبرابر کردید، ارزش کار شما از اینکه ھمان سرمایه اولیه و بزرگ را دو برابر می کردید، به مراتب بیشتر است. چون شما با سرمایه ای آسیب دیده و روحیه ای زخمی، دوباره و این بار در شرایطی نامساعد تلاش کرده اید. پس باز ھم می توانید سرمایه تان را دو برابر کنید و تصاعد طلایی را دنبال کنید.
بر طبق قوانین ریسک و بازدھی، بالا رفتن ریسک باعث بالا رفتن بازدھی می شود اما تا کجا؟ بالا رفتن ریسک نیز حدی دارد و از آن حد به بعد بھره وری به نسبت ریسک بالا نمی رود! اگر ھمیشه ١% از سرمایه تان را سرمایه گذاری کنید، سودآوری شما بسیار کند و سرمایه شما بسیار امن خواھد بود. اگر ١٠ % سرمایه گذاری کنید سود شما ١٠ برابر می شود اما آنچنان امنیت سرمایه به خطر نمی افتد. چنانچه ١٠٠ % سرمایه تان را سرمایه گذاری کنید ریسک شما بسیار بالا رفته و ممکن است ھرچه که در این سالھا سود کرده اید را ببازید فعالیت ھای اقتصادی خصوصا بازارھای مالی، ابدا جای قمار نیستبلکه چاره کار به دست تدبیر است و تدبیر ھم از خردمندی، دانش و تجربه شما نشاءت می گیرد
خود را به سلاح دانش تجھیز کنید


فرید ھلالات
...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.